چرا و چگونه «حرکت در مه» را بخوانیم

«آخه کی هفتصد صفحه کتاب می‌خونه»؟! احتمالا این اولین واکنش شما است وقتی بشنوید نویسنده‌ای مطرح، در روزگاری که همه به خواندن نوشته‌های تلگرامی و اینستاگرامی عادت کرده‌ایم، کتابی  بالای ۷۰۰ صفحه نوشته که تازه رمان یا داستان هم نیست. من هم اول همین فکر را می‌کردم. تا این که دو ماه پیش کتاب را گرفتم و شروع به خواندن کردم. باید اعتراف کنم که هنوز تمام نشده ولی به اندازه‌ای خوانده‌ام که بتوانم آن را به شما یا هرکس دیگر پیشنهاد بدهم که می‌خواهد برای نوشتن رمان، فیلم‌نامه، یا حداقل داستان زندگی خودش دست به قلم ببرد. کتاب «حرکت در مه» یا چگونه مانند یک نویسنده فکر کنیم، تازه‌ترین اثر محمد حسن شهسواری است. کتابی که مدت‌ها زمزمه‌اش بود، تاریخ چاپ آن ۱۳۹۵ نوشته شده ولی تا نمایشگاه کتاب امسال، آنچنان که باید و شاید توزیع نشده بود. شنیدم که در جلسه رونمایی کتاب تنها سه نفر حضور داشتند؛ مدیر نهاد برگزارکننده، خود نویسنده و یک نفر از شاگردانش.

شهسواری بیش‌تر از هر کس دیگر در ده سال‌ اخیر کلاس و کارگاه رمان‌نویسی برگزار کرده است. چندین دوره که هر کدام حداقل یک سال طول کشیده و چندین و چند نویسنده و رمان جدید به عالم ادبیات فارسی معرفی کرده است. و این کتاب همان طور که در مقدمه آن توضیح می‌دهد، ماحصل تجربه همین کلاس‌ها و کارگاه‌ها است. کتاب را که دست گرفتم و خواندم، به نظرم رسید بیش از آن که شبیه کتاب‌های دیگر باشد، شهسواری کوشیده است فضای کارگاه‌های رمانش را در آن شبیه‌سازی کند. برای همین می‌توان گفت ما نه با یک کتاب بلکه با کلاس رمان‌نویسی سروکار داریم. شاید هر کس پیش خودش فکر کند اگر نویسنده باشد نیازی به این کتاب ندارد و اگر هم نه، با کتاب خودآموز نویسنده نخواهد شد. اما سخت نگیرید. بسیاری از ما هنوز در میانه‌ راه‌ ایم. نه این و نه آن. درست است که برای نویسنده شدن باید دید، تجربه کسب کرد و نوشت، اما بدون استاد کار بسیار دشواری است. و دسترسی به اساتید داستان‌نویسی از آن هم دشوارتر، به خصوص برای شهرستانی‌های دور از مرکز.

«حرکت در مه» مرا به یاد کتاب «من لایحضره الفقیه» می‌اندازد. من لایحضر الفقیه را شیخ صدوق حدود هزار سال پیش نوشت تا کسانی که برای شناختن وظیفه عملی در احکام فقهی به فقها دسترسی ندارند، بتوانند فقیه خودشان باشند و احکام مورد استفاده‌شان را بشناسند. درک این مسأله برای مایی که به طرفة العینی هر موضوعی و اصطلاحی را از گوگل می‌پرسیم سخت است. ما حتی نمی‌توانیم زندگی صد سال پیش پدر پدربزرگ‌های خودمان را تصور کنیم که بدون داشتن برق و آب لوله‌کشی، چطور سرمی‌کردند. کتاب من‌لایحضر شیخ صدوق در چنان شرایطی نوشته و منتشر شد. در روزگاری که فقهای شیعه بسیار معدود و احتمالا انگشت‌شمار بودند و در دو سه شهر تمرکز داشتند. با این که در سال‌های اخیر شمار داستان‌نویسان کشور به نحو فزاینده‌ای بالارفته است ولی کسانی که استاد باشند و بتوانند این فن را به تازه‌کارها بیاموزند همچنان انگشت‌شمار است. برای داستان‌نویسی هنوز باید با دست از چاه آب بکشیم.

در چنین شرایطی «حرکت در مه» ضرورت پیدا می‌کند. باید آن را «من لایحضره الاستاذ» داستان‌نویسان دانست. کتاب برای یک بار خواندن و کنارگذاشتن نیست، یک کلاس و کارگاه همیشگی است. هم به لحاظ تنوع و حجم مطالبی که مطرح می‌کند و هم به خاطر شاهد مثال‌های فراوانی که جنبه آموزشی دارند. ایده‌ای ابتدای کتاب محور قرار می‌دهد و گام به گام با هر فصل و عنوان فرعی، آن را پرورش می‌دهد. گاهی برای نشان دادن تفاوت اصطلاح‌ها و دسته‌بندی‌ها، یک بند از داستانش را به چهار یا پنج شیوه مختلف می‌نویسد. بنابراین هربار که فکر می‌کنید ایده‌ نابی دارید که باید حتما بنویسیدش، می‌توانید دوباره «حرکت در مه» را دست بگیرید و همگام با شهسواری ایده‌تان را پرورش دهید.

شاید بهترین شیوه مطالعه این کتاب هم همین باشد که اول ایده‌ای برای نوشتن داشته باشید، بعد هر هفته طی یک قرار شخصی با خودتان در یک جای آرام، بخشی یا فصلی از کتاب را بخوانید، درست مانند این که به کلاس خصوصی رفته باشید. و طی ساعت بعد بدون این که فضای کلاس را ترک کنید، همان مطالب را روی ایده‌تان پیاده کنید. عجله نکنید. خواندن این کتاب نیاز به تمرین و گذر زمان دارد. شاید شش ماه بد نباشد. آن وقت به خودتان می‌آیید و می‌بینید یکی دو فصل از رمان‌تان را نوشته‌اید و باید کسی را پیدا کنید که برایش بخوانید.

۲ دیدگاه دربارهٔ «من لایحضر»

  1. علی‌رضا بنیادی

    گرچه هنوز ترغیب نشده‌ام که کتاب را بخرم، اما به این اندازه وسوسه شدم که یک‌بار شیوه‌ی پیشنهادی‌ات را امتحان کنم.
    سپاس‌گزارم.

  2. صفایی

    برداشت خیلی خوب بود..من هم تازه شروع کردم و موافقم باهاتون..

heart